پیشرفت های چشمگیر چگونه روی می دهند؟

(نوشته های : جی کی)

یادم می آید در دوران قرون وسطایی جوانی ام، زمانی که یک دانشجوی آس و پاس مقطع کارشناسی ارشد بودم، به جای پول دادن به مکانیک، تصمیم گرفتم تعمیر کاربراتور اتومبیلم را خودم بر عهده بگیرم. اتومبیلم یک خودروی ارزان قیمت بسیار ساده وارداتی بود. و از آنجا که بیشتر مکانیکهایی که با آنان سر و کار داشتم به لحاظ هوشی نتوانستند متقاعدم کنند، دریافتم که خودم می توانم کار تعمیر را انجام دهم.

پیشرفت های چشمگیر

به دلیل آنکه دانشجو و تاحدی اهل کتاب بودم، اول به کتابخانه رفتم و یک فترچه راهنمای مربوط به اتومبیلم را پیدا کردم و آن را کاملا خواندم تا ببینم کار تعمیر را چگونه باید انجام دهم. زمانی که به قسمت کاربراتور رسیدم، میخکوب شدم. در آن سال که اتومبیلم ساخته می شد، سازنده آن یعنی نیسان چهار نوع کاملا مختلف از کاربراتور را برای استفاده در مدلی که من داشتم، ساخته بود. با هر تغییر در کاربراتور، میزان مصرف سوخت و قدرت اتومبیل بهبود می یافت، اما بسته بازسازی برای هر یک از این کاربراتورها متفاوت بودا تازمانی که آن را اوراق نمی کردم که هیچ راهی جز رفتن به فروشگاه لوازم یدکی برای من باقی نمی گذاشت – نمی توانستم بگویم که به خرید کدام بسته احتیاج خواهم داشت.

در آن زمان به یاد دارم که از این واقعیت، حیرت زده شده بودم که در طی سالی که این مدل ساخته می شده شرکت سازنده، کار ایجاد تغییر در واقع، نوآوری را ادامه داده بود. در فکر حقیر من، فرض بر این بود که پس از عرضه یک اتومبیل، خودروساز آن دیگر کاری به کار آن ندارد.

اما نوآوری کار شگفت انگیزی است، درست است، بسیاری از ما عاشق ور رفتن با چیزها هستیم. اما مهندسان یک شرکت اتومبیل سازی بزرگ ژاپنی چرا؟ آنان چرا دائما در حال ور رفتن بودند؟

پیشرفت های چشمگیر

به مرور زمان، من رفته رفته شروع به ابراز حق شناسی نسبت به آنچه دین کامن، مخترع و نویسنده اولین قسمت این بخش، آن را بدیهی می انگاشت، کردم. نوآوری به خاطر خود نوآوری، استفاده بسیار ثمربخش از وقت یا پول یک شخص نیست. اما نوآوری برای بهبود کار کرد یک محصول به منظور تأمین نیاز یک مشتری یا ارباب رجوع، استفاده بسیار هوشمندانه از سرمایه است.

این فکر با یک مثال تاریخی، به ناگهان احساس آرامش به من بخشید. من در طی یک بازدید به همراه پسرم از کولونیال ویلیامز برگ در ویرجینیا”، به مخزن مهمانی رفتیم که سربازان انگلیسی سلاحهای خود را انبار کرده بودند. راهنمای ما که مثل یک سرباز انگلیسی لباس پوشیده بود، توضیح داد که در آن روزگار، اسلحه اصلی انگلیسیها، یعنی تفنگ سرپر، تقریبا به مدت دویست سال تولید می شد. در طی این مدت، این تفنگ که در کلبه ها و کارگاههای کوچک با دست ساخته می شد، همچنان بدون تقریبا هیچ تغییری تولید می شد. سپس در زمانی پس از جنگ استقلال آمریکا، تفنگ سرپر منسوخ و تفنگ جدیدی جایگزین آن شد.

دلیل آنکه تفنگ سرپر در این مدت طولانی همچنان تولید میشد صرفا این بود که کارایی داشت. تا زمان جنگ استقلال آمریکا، و متعاقب آن ابداع تولید انبوه در آمریکا، تفنگ سرپر استاندارد انگلیسی هیچ همتایی نداشت و امپراتوری انگلستان نیز با رقابت اندکی روبه رو بود. پس چرا باید با موفقیت ور برویم؟

ما در دورانی به سر می بریم که با پیشرفت های چشمگیر ، نیازهای مشتریان باید شناسایی و تأمین شوند برای انجام این کار، شاید ناچار باشیم چهار بار یا بیشتر در سال، طراحی یک کاربراتور، یک انژکتور سوخت، و یا حتی خدمات ارائه شده را اصلاح کنیم. نکته این است که هیچ چیز برای مدت طولانی ثابت نمی ماند، و کمترین کاری که می توانیم انجام دهیم، خشنودی مشتریان است. بدون نوآوری، مشتری یا ارباب رجوع احتمالا ما را شکست خورده رها می کند و تنها می گذارد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *